ART NEWS

موسسه فرهنگی هنری ســـــرای هنــــر مازنــد

ART NEWS

موسسه فرهنگی هنری ســـــرای هنــــر مازنــد

گفت‌وگوی اختصاصی با "گائتانو کاستلی" رئیس آکادمی هنرهای زیبای رم

 

دانشجویان ایرانی متمرکزتر از دانشجویان ایتالیایی

آرش عباسی:
"گائتانو کاستلی" رئیس آکادمی هنرهای زیبای رم و از بزرگترین طراحان صحنه تئاتر، تلویزیون و سیننمای ایتالیاست. طراحی صحنه برنامه‌های لوچیانو پاواروتی و آندره بوچلی و فیلم‌هایی از روبرتو بنینی از مهمترین فعالیت‌های او به شمار می‌رود. وی همچنین طراحی فستیوال"سن رمو" و"مولن روژ" پاریس را در سوابق کاری خود دارد. کاستلی شش روز است که در ایران به سر می‌برد و ورک‌شاپ‌هایی را درباره طراحی صحنه در دانشکده هنرهای زیبای تهران و دانشکده سینما ـ تئاتر برگزار کرده است. به مناسبت حضور این طراح صحنه ایتالیایی در ایران با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید:
آقای کاستلی اگر اجازه بفرمایید در ابتدا کمی بیشتر با شما آشنا شویم.
من 40 است در دنیای تئاتر، تلویزیون و سینما کار می‌کنم و 35 سال است که در آکادمی هنرهای زیبای رم طراحی صحنه تدریس می‌کنم. مدت دو سال و نیم است که از طرف وزارت آموزش عالی ایتالیا برای سِمت ریاست دانشکده هنرهای زیبای رم انتخاب شده‌ام.
با توجه به این که حرفه تخصصی شما طراحی صحنه است، مایلم بدانم جایگاه طراحی صحنه مشخصاً در تئاتر ایتالیا کجاست و چقدر به آن اهمیت می‌دهند؟
طراحی صحنه به جان ما بسته است و برای‌مان خیلی ‌مهم است. از قرن هفدهم که نمایش‌هایی در خیابان‌ها و میدان‌ها اجرا می‌شده تا امروز، طراحی صحنه از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. حتی شما در آثار"میکل آنژ" هم نوعی طراحی صحنه جادویی را می‌بینید. از سالیان گذشته دربارهای پادشاهی مختلف جهان نمایش‌های ما را دعوت کرده‌اند تا برای‌شان اجرا کنند و همیشه طراحی صحنه نکته بارز تئاتر ایتالیا بوده است.
شما، هم در تئاتر طراحی کرده‌اید هم تلویزیون و سینما. خودتان به کدامیک بیشتر علاقه‌مند هستید و تفاوت این‌ها را در چه می‌بینید؟
من همیشه طراحی صحنه را دوست دارم، اما به آن چه که بیشتر علاقه دارم، طراحی برای تئاتر است. به خاطر این که طراحی صحنه تئاتر گاهی می‌تواند یک جنبه نمادین و سمبلیک هم پیدا کند؛ در حالی که طراحی صحنه در تلویزیون و سینما بیشتر واقعی است و در ارتباط با واقعیت معنا پیدا می‌کند. برای‌تان مثالی می‌زنم؛ من دوستی دارم که طراح صحنه فیلم"دارو دسته‌های نیویورکی" ساخته مارتین اسکورسیزی است. او برای این که فضای واقعی نیویورک آن سال‌ها را طراحی کند، بالغ بر شش ماه مطالعه و تحقیق کرد و باید این کار را می‌کرد؛ چون سینما چنین چیزی را می‌خواهد، اما در تئاتر همواره دست من باز است و خیلی راحت‌تر می‌توانم طراحی کنم؛ چرا که همیشه قرار نیست همه چیز عین واقعیت باشد.
برای ما که شاید کمتر با تئاتر ایتالیا آشنا باشیم، چگونه می‌توانید تئاتر کشورتان را معرفی کنید؟
ما تعدادی مؤلفان و نویسندگان کلاسیک و مهم داریم، مثل پیراندللو که در طول همه فصل‌های تئاتری کارهایشان اجرا می‌شود و به طور ثابت این کارها دیده می‌شود و مدام هم کارگردانان مختلف این آثار را کار می‌کنند؛ اما یک جریان نو و تازه هم در تئاتر ایتالیا وجود دارد که بیشتر متعلق به جوانان تئاتری ایتالیاست. شور و هیجان در میان جوانان تئاتری ایتالیا بسیار بالاست؛ هر چند هنوز به طور کامل جا نیفتاده‌اند و باید زحمات بیشتری ‌متحمل شوند. اشخاصی هم بوده‌اند مثل ویتوریو گاسون که با این که فوت شده، ولی کارهایش هنوز مخاطبان خود را دارد. در کل می‌توانم بگویم یک سرزندگی بین نسل جوان تئاتری ایتالیا دیده می‌شود.
شما این روزها بیشتر با دانشجویان ایرانی در ارتباط هستید. اگر بخواهید قیاسی بین دانشجویان ایرانی و ایتالیایی بکنید، به چه نتیجه‌ای می‌رسید؟
من 35 سال پیش وقتی کار تدریس را در دانشگاه آغاز کردم، 35 دانشجوی ایرانی داشتم و با حال و هوای ایرانی‌ها آشنا بودم و چه تقدیر جالبی است که پس از این همه سال مجدداً قرار است با ایرانیان کار کنم. واقعیت این است که تفاوت زیادی بین دانشجوی ایرانی و ایتالیایی وجود ندارد؛ اما شاید بتوان گفت دانشجویان ایرانی متمرکزتر هستند و ایمان بیشتری به کاری که انجام می‌دهند دارند. شاید دانشجویان ایتالیایی اعتقاد کمتری به کارشان دارند. بخشی از مسأله می‌تواند به این برگردد که ایتالیایی‌ها از امکانات بیشتری برخوردارند و دانشجوی ایرانی امکاناتش کمتر است و همین امکان کم باعث می‌شود تا علاقه‌اش به کاری که انجام می‌دهد، بیشتر باشد. پدر و مادر من خانواده متوسطی بودند و من بعد از این که دیپلم گرفتم، مجبور شدم خودم ادامه تحصیل بدهم و احساس کردم هر موقعیتی که کسب می‌کنم باید با تلاش خودم باشد. این خیلی مهم است که دانشجو در شرایطی که امکانات کمی دارد به آرمان‌هایش تحقق ببخشد. من از دیدن یک طراحی صحنه فقیرانه که نشانی از خلاقیت در آن باشد، بسیار بیشتر لذت می‌برم تا از دیدن طراحی صحنه‌ای که امکانات فراوانی دارد، اما فاقد یک ایده و فکر تازه است. فرض کنید شما در یک گالری نقاشی ایستاده‌اید و یک تابلو را می‌بینید که ساحلی را ترسیم کرده، این نقاشی باید چیزی فراتر از آن چه شما می‌بینید به مخاطب بدهد و این به خلاقیت صاحب اثر برمی‌گردد. اگر هنرمندی توانست با امکانات کم مفاهیم ارزشمندی را برساند، آن موقع موفق است.
فکر می‌کنید نقش معلم و استاد در پرورش این خلاقیت چقدر اهمیت دارد؟
بزرگترین کاری که یک معلم می‌کند این است که فنون و تکنیک‌های کار را به شاگرد نشان دهد. اگر قرار باشد کار خودش را به شاگرد یاد بدهد و شاگرد هم از روی دست او تقلید کند، مشخص است که همیشه کار معلم زیباتر و بهتر است و کار دانشجو تبدیل به یک کار باسمه‌ای و تقلیدی و کم ارزش می‌شود. معلم باید ابزار تکنیک را در اختیار دانشجو بگذارد تا خلاقیتش شکوفا شود. "تورگاسمن" یک هنرمند بزرگ بود و اگر کسی بخواهد مثل او باشد کار بیهوده‌ای کرده، چون بی‌همتا بود و کسی نمی‌تواند کار او را تکرار کند. هر فرد باید هنر خودش را داشته باشد و بروز بدهد.
چندمین بار است که به ایران آمده‌اید و الآن چه مدتی است که این جا هستید؟
اولین بار است که به ایران آمده‌ام و شش روز از اقامتم در ایران می‌گذرد.
در این مدت کم چقدر نسبت به تئاتر ایران شناخت پیدا کرده‌اید؟
در ورک شاپ‌هایی که در دانشگاه‌های هنرهای زیبا و سینما ـ تئاتر داشتم، متوجه شدم شور و هیجان خاصی برای شناخت آن چه که در دنیای تئاتر جریان دارد، در بین دانشجویان موجود است و این اتفاق مثبتی است. خیلی خوب است که دانشجویان بیشتر سؤالاتی که از من می‌پرسیدند، به جای کسب اطلاعات معنایی یا سیاسی، مربوط به کسب آگاهی‌های فنی و علمی بود. ورک‌شاپ‌های من قرار بود دو ساعته باشد؛ اما همه آن‌ها بیش از سه و نیم ساعت طول کشید و اکثر بحث‌ها درباره علم روز تئاتر بود.
دلیل سفرتان به ایران برگزاری همین ورک شاپ‌ها بود یا دلایل دیگری هم داشت؟
سفر من برای دیدار با مسئولان تئاتری ایران بود با هدف این که تبادلات فرهنگی ـ هنری با ایران صورت گیرد. قرار است هفته‌های هنری و تئاتری در دو کشور ایران و ایتالیا برگزار کنیم و به وسیله این برنامه‌ها هنر معاصر هر دو کشور شناسانده شوند. قرار است پس از بازگشت من به رم با رایزن فرهنگی ایران در رم دیداری داشته باشم تا تبادلات فرهنگی و هنری بین دو کشور صورت بگیرد. هدف دیگرم از این سفر این بود که امکانی فراهم شود تا معاون وزیر آموزش عالی ایتالیا با سفیر ایران در این کشور دیداری داشته باشند. در این دیدار مشخص شد مشکلاتی از نظر مسائل دانشگاهی وجود دارد که باید حل شود. من پیشنهاد دادم تا تفاهم‌نامه‌ای بین دو کشور امضاء شود تا مدرک فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ایتالیا در ایران بیشتر مورد استقبال قرار گیرد.
با مسئولان فرهنگی ـ هنری ایران هم دیدارهایی داشته‌اید؟
بله، من در افتتاحیه موزه هنر با آقای عسگری رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران دیدار کردم. همچنین با دکتر مجید سرسنگی مدیر گروه تئاتر دانشگاه تهران، با آقای میری معاون فرهنگ و ارتباطات اسلامی صحبت‌هایی داشتیم. همچنین جلسه‌ای نیز با حسین پارسایی و‌ بهروز غریب‌پور برگزار کردیم. علاوه بر این‌ها با بسیاری از هنرمندان ایرانی هم دیدار کردم.
سفر به ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و این سفر چقدر توانست به شناخت شما نسبت به این کشور کمک کند؟
در این سفر، هم با مقامات فرهنگی ایرانی و هم با دانشجویان تئاتر برخورد داشتم و آن را بسیار مثبت ارزیابی می‌کنم. همین الآن یک نمایشگاه جواهرات از یک هنرمند ایرانی در ایتالیا دایر است. ضمن این که مینیاتور ایرانی در ایتالیا کاملاً شناخته شده است. من تا پیش از این هنر خطاطی ایران را نمی‌شناختم، اما حالا می‌دانم که وجود دارد. برقراری این ارتباط، فرصت خوبی برای شناساندن هنر ایران در جهان و ایتالیا است. به نظر من هر هنرمند در هر کجای دنیا که زندگی کند، باید به اصالت خودش متکی باشد تا این که ابتکارهای مدرن را بیاورد. این مسأله درباره تئاتر هم مهم است. من باید در تئاتر ایرانی چیزی ببینم که هویت ایرانی دارد. معماران چینی افتخارشان این است که صفی از آسمان خراش‌های مدرن را بالا برده‌اند که آن بناها با آسمان خراش‌ها در آمریکا فرقی نمی‌کند و هیچ چیز از هویت چینی در این ساختمان‌ها دیده نمی‌شود. هنرمند زمانی که اثری را خلق می‌کند باید چیزی در آن باشد که به اثر هویت ببخشد. هنرمند ایرانی زمانی موفق است که چنین اشتباهاتی را مرتکب نشود. این خیلی بد است که شما در یک نمایشگاه بایستید و متوجه نشوید اثری را که نگاه می‌کنید متعلق به کجاست.
به عنوان آخرین سؤال می‌خواهم بدانم آیا به جز تهران جای دیگری از ایران را دیده‌اید؟
بله، اصفهان را دیدم. یک شهر رویایی و زیبا. هم شبش را دیدم و هم روزش را. اصفهان واقعاً شهر هزار و یک شب است. نکته جالب این که در اصفهان خانمی نزد من آمد و گفت که من سال‌ها پیش در ایتالیا دانشجوی طراحی صحنه بوده‌ام و شما استادم بودید، من خیلی خوشحال شدم و فهمیدم که واقعاً دنیای کوچکی داریم. اما چیزی که در اصفهان خیلی از آن متأثر شدم، آثار باستانی بود که خوب از آن‌ها مراقبت نمی‌شود. من در"عالی قاپو" پله‌های خشتی دیدم که برای جلوگیری از شکسته شدن آن‌ها با استفاده از ساده‌ترین و کم هزینه‌ترین روش‌ها می‌توان اقدام کرد و یا گچ‌بری‌های خیلی نازکی بود که می‌شد به وسلیه شیشه آن‌ها را پوشاند تا آسیب نبینند،‌ اما به راحتی در معرض انواع خطرها قرار گرفته بودند. من همیشه درباره نگهداری آثار رم با شهردار این شهر که از دوستانم است صحبت می‌کنم. شما می‌دانید که 70 درصد آثار باستانی دنیا در ایتالیا است و در واقع ایتالیا یک موزه در فضای باز است، اما باید خوب از آن‌ها مراقبت شود. به نظرم اصفهان هم خیلی بیشتر از این‌ها باید مورد توجه قرار گیرد.