رقابت فینالیست‌های عصرجدید در ماه رمضان

«عصر جدید»، هم‌اکنون یکی از برنامه‌های پرطرفدار تلویزیون محسوب می‌شود. در شرایطی که بسیاری از رقبای برنامه همچون «نود»، «برنده باش»، «خندوانه» و «دورهمی» حذف شده‌اند، «عصر جدید» بدون رقیب به کارش ادامه می‌دهد. با توجه به اینکه «عصر جدید» از مخاطبانش پولی دریافت نمی‌کند و حرف‌های خط‌قرمزی هم نمی‌زند کسی نمی‌تواند برای ادامه پخش آن مشکلی ایجاد کند.در ماه مبارک رمضان، فینال مسابقه تلویزیونی «عصر جدید» با حضور برندگان و فینالیست‌ها از شبکه سه به روی آنتن خواهد رفت. این برنامه در این مدت سه شب در هفته پخش خواهد شد.با نزدیک‌شدن به روزهای ضبط مرحله فینال مسابقه استعدادیابی «عصر جدید» هیئت نه نفره مربیان باشگاه مهارت این برنامه تشکیل شده است.این افراد که از بازیگر تا ریاضیدان و روان‌شناس را شامل می‌شوند با فینالیست‌های «عصر جدید» مهارت‌های مختلف را تمرین می‌کنند. ریما رامین‌فر بازیگر، امیر کربلایی‌زاده استندآپ کمدین، بهرام عظیمی انیماتور، علی بیات‌موحد ریاضیدان، علی میرصادقی روان‌شناس، مهرداد نصرتی آهنگ‌ساز و مسعود مرعشی طنزپرداز، ترکیب جدید را تشکیل می‌دهند. 

فینالیست‌های «عصرجدید» که در بازه‌ای یک هفته‌ای تحت آموزش آن‌ها قرارگرفته، مهارت‌های تازه را فرا می‌گیرند و راهی فینال می‌شوند.مجموع راه‌یافتگان به فینال برنامه «عصر جدید» با رای مستقیم هیئت‌داوران و آرای مردمی و دریافت‌کنندگان اعتبارنامه طلایی، حدود ۶۹ اجرا شکل داده‌اند که قرار است فرصتی یک‌ هفته‌ای را با آموزش مدرسان جدید طی کنند.

در فصل اول برنامه، حضور «بشیر حسینی» به‌عنوان داور انتقادهای زیادی را برانگیخت. سیدبشیر حسینی تحصیلات حوزوی را تا سطح دو ادامه داده، فوق‌لیسانس حقوق و دکترای فرهنگ و ‏ارتباطات از دانشگاه امام‌صادق«ع» دارد. او از نزدیکان فروغی، مدیر شبکه سه محسوب می‌شود و برخلاف سه داور دیگر در هیچ رشته هنری مهارتی ندارد. حسینی در یکی از قسمت‌های برنامه در اظهارنظری جنجالی اجرای پانتومیم را هنری غربی خواند و به هنرمند پانتومیم‌کار رای منفی داد.

جای خالی سریال طنز پای سفره افطار

تلویزیون برای رمضان۹۸، سه سریال «از یادها رفته»، «دلدار» و «برادر جان» را برای پخش از شبکه‌های یک تا سه در دست تولید دارد. سریال‌های شبکه یک و دو حال و هوایی عاشقانه دارند و سریال شبکه سه در ژانر اجتماعی ساخته شده است. تلویزیون در چند دهه‌ای که سریال‌های رمضانی را روانه آنتن کرده، آزمون و خطای زیادی داشته است. گاه غالب سریال‌ها کمدی بوده و گاه آثاری با فضاهای ماورایی و معناگرا تجربه کرده است. برخی سال‌ها هم سریال‌ها به خاطر تلخی و سیاهی بیش از حد، تذکر گرفته‌اند. باید منتظر بمانیم و ببنیم در رقابت بین سریال‌های رمضانی امسال کدام کارگردان و کدام شبکه برنده می‌شود.

شريفي نيا و دشواري نقش‌ تدين

محمدرضا شريفي‌نيا در نقش ميرزارضا تدين قرار است در سريال «كلاه پهلوي»‌ مقابل فرخ و همفكرانش بايستد. فرخ مي‌خواهد سليقه خودش را بر مردم تحميل كند و قواعد سنتي زندگي ساكنان آن منطقه را بر هم بزند. ميرزارضا كه دست فرخ را خوانده است، سد راهش مي‌شود و نمي‌گذارد او هر كاري كه دلش مي‌خواهد، بكند.

ميرزا رضا تا اينجاي كار نشان داده كه مرد باهوش و مقاومي است و براحتي عقب‌نشيني نمي‌كند. در قسمت‌هاي آينده بايد شاهد جدال تمام‌عيار دو قهرمان و ضدقهرمان داستان باشيم؛ جدالي كه يك طرفش فرخ تازه‌به‌دوران رسيده قرار گرفته و در سوي ديگرش ميرزا رضايي كه يك مرد معتقد، متدين و اصيل است.

كلاه پهلوي‌ در هر قسمتش جنبه‌هاي متفاوتي از شخصيت خوب و متعالي ميرزارضا را به نمايش گذاشته است. او مورد اعتماد بازاريان منطقه است و با اين كه به سنت‌ها احترام مي‌گذارد، اما مرد خشك و متعصبي نيست و از حقوق اجتماعي زنان دفاع مي‌كند.

به زنش اجازه مي‌دهد در بيرون از خانه شغل داشته باشد؛ اما به همين مساله هم از زاويه مذهب نگاه مي‌كند. به همين دليل براي مادرش توضيح مي‌دهد تدريس و آموختن علم و دانش به ديگران، چقدر ثواب دارد.

به همه اين ويژگي‌هاي خوب و مثبت بايد خانواده دوستي را هم اضافه كنيم. چون در قسمتي كه جمعه شب پخش شد، او نشان داد كه علاقه‌اي به ازدواج مجدد و همسر دوم ندارد و مي‌خواهد همه محبتش را وقف همسر اولش كند.

اين نقش را بگذاريد كنار «محمدرضا شريفي‌نيايي» كه در سريال‌ها و فيلم‌هاي امام علي (ع)، دنيا، اخراجي‌ها، سوپراستار، ‌تسويه حساب و... بازي مي‌كند تا متوجه شويد تفاوتشان از زمين تا آسمان است.

او در امام علي (ع) نقش وليد را بازي مي‌كرد كه در حالت مستي نماز مي‌خواند و امام جماعت مي‌شد، در فيلم «دنيا» در قالب مردي فرو رفت كه به خاطر يك زن جوان همه زندگي و آبرويش را باخت.

در مجموعه «اخراجي‌ها» ايفاگر نقش مردي رياكار به نام حاجي گرينف‌ بود كه هميشه به منفعت شخصي‌اش فكر مي‌كرد.

با اين حساب حق داريم كه وقتي او را در قالب يك مرد معتمد و آرام و خير و سر به زير مي‌بينيم، سخت ​باورش كنيم.

وقتي نقش‌آفريني‌اش را تماشا مي‌كنيم، نمي‌توانيم با او همذات‌پنداري كنيم، هر لحظه منتظريم كه پايش بلغزد،‌ فريب بدهد يا فريب بخورد.

به اين سبب كه كفه نقش‌هاي منفي اين بازيگر نسبت به كارهاي مثبتش بسيار سنگين‌تر است؛ بايد منتظر بمانيم و ببينيم در قسمت‌هاي آينده كلاه پهلوي، شريفي‌نيا مي‌تواند از نقش آشناي هميشگي‌اش فاصله بگيرد و «تدين» را باورپذير جلوه دهد يا خير.


درخشش دوباره كيانيان

تشخيص اين‌كه نقش «حاجي ‌خان» سريال كلاه‌پهلوي‌ را رضا كيانيان بازي مي‌كند، كار دشواري بود.

چهره‌اي كه با آن گريم سنگين جمعه‌شب در قاب تلويزيون ظاهر شده بود به هر كسي شبيه بود جز رضا‌ كيانيان. فقط زماني پي به هويت بازيگر برديم كه او با آن لهجه مشهدي‌اش چند كلمه‌اي صحبت كرد؛ لهجه‌اي كه يادآور نقش جعفر در فيلم «يه حبه قند»‌ بود.

 

همان كارگر ساختماني ساده‌دلي كه جلوي تلويزيون دراز كشيده بود و در حساس‌ترين لحظات يك جشن خانوادگي، ديدن مسابقه فوتبال را بر هر چيزي ترجيح مي‌داد.

كيانيان به شهر سريال كلاه پهلوي رفته است تا به عنوان يك ضدقهرمان سد راه فرخ جوان شود. اين نكته را مي‌شد از جمله آخر فرماندار تازه‌وارد فهميد.

او گفت: شهر اگر عدليه داشته باشد، ديگر نيازي نيست كه مردم مشكلات خانوادگي‌شان را نزد معتمد شهر حل كنند.

اين ديالوگ خبر از يك رويارويي سخت مي‌دهد. جدالي كه در يك طرفش فرخ تحصيلكرده در خارج از كشور قرار گرفته و در طرف ديگرش حاجي‌خاني كه به مناسبات سنتي پايبند است.

رضا كيانيان به‌عنوان يك بازيگر مولف كاري مي‌كند كه در لحظات مختلف حسي دوگانه نسبت به نقش داشته باشيم. زماني كه حاجي‌خان‌ را پاي منقل و وافور مي‌بينيم از او خوشمان نمي‌آيد. اما چند لحظه بعد مي‌فهميم كه او چقدر به فكر مردم شهرش است.

او در توصيه پاياني‌اش به فرماندار مي‌گويد: اجازه بده مردم در كارهاي شهر مشاركت داشته باشند. كاري كه مخالف دين و ايمان مردم باشد هم انجام نده.

اين بازيگر در هر نقشي كه فرو‌مي‌رود ابعاد پيچيده و متنوعي به آن مي‌بخشد. درست مثل چند ماه پيش كه در نقش «مرتضي» در سريال «راه طولاني خانه» شخصيتي را جلوي دوربين برد كه گاه ساده‌لوح بود و گاه باهوش و زيرك. سال گذشته نيز او را در مختارنامه در قالب نقش حاكم مكه با عنوان «عبدالله زبير» ديديم؛ سياستمدار زيركي كه با سخنراني‌هاي تاثيرگذارش همه را ميخكوب مي‌كرد.

كيانيان كه زماني در معرض اين اتهام قرار گرفته بود كه فقط نقش شخصيت‌هاي روشنفكر و مرفه شهري (خاك آشنا، باغ فردوس پنج بعد از ظهر، يك بوس كوچولو، ماهي‌ها عاشق مي‌شوند و...) را خوب بازي مي‌كند، حالا با نقش‌هايي در قاب تلويزيون مي‌درخشد كه تفاوتشان با كارهاي قبلي از زمين تا آسمان است.

«عبدالله زبير» مختارنامه، بنّاي مشهدي «يه حبه قند» و «معتمد» كلاه پهلوي هر كدام جنبه‌هايي ديگر از توانايي اين بازيگر در ايفاي نقش‌هاي متنوع را نشان مي‌دهد.

شكسته شدن قاعده نانوشته "تيتراژخواني"

سريال «راه طولاني» كه اين شب ها از شبكه يك پخش مي شود در كنار همه نقطه قوتش يك ويژگي كم نظير دارد. آنهايي كه ماجراهاي "مرتضي تفرشي"‌ و گرفتار شدنش در يك صحنه تصادف را دنبال مي كنند مي دانند كه پرونده هر قسمت از اين سريال با يك موسيقي بدون كلام  بسته مي شود. بدون آنكه خواننده اي بيايد و بر روي اسامي تيتراژ، ترانه اي درباره فوايد دوستي و محبت و احترام به خانواده و معنويت و هر چيز ديگري بخواند!

بينندگاني كه عادت كرده اند هر قسمت از يك مجموعه تلويزيوني را با چاشني يك ترانه عاشقانه ببينند در مواجهه با اين سريال غافلگير مي شوند. بدين ترتيب "راه طولاني" قاعده نانوشته "تيتراژخواني" را مي شكند و اين سوال را مطرح مي كند كه چه لزومي دارد هر سريالي حتما با يك " ترانه" به پايان برسد.

واقعيت اين است كه "تيتراژخواني"‌ بيش از آنكه به كمك سريال ها بيايد، به شهرت و محبوبيت خواننده اي كه آن تيتراژ را خوانده كمك مي كند. تيتراژها بستري را فراهم مي كنند براي خوانندگاني كه دوست دارند صدايشان به صورت مستمر بر روي آنتن فراگير تلويزيون قرار بگيرد. تعداد محدودي از خواننده ها از اين بستر به خوبي بهره مي برند و تعدادي ديگر به تيتراژها به چشم يك "فرصت" نگاه مي كنند.

اين ترانه ها وقتي در اذهان ماندگار مي شوند كه با مضمون مورد اشاره سريال تناسب داشته باشند. ترانه سريال هاي "كوچك جنگلي"، "ميوه ممنوعه" و "متهم گريخت" را مي توان به عنوان نمونه هاي مطلوب در اين حوزه دانست.

در "متهم گريخت"‌ وقتي امير حسين مدرس مي خواند "توی این شهر شلوغ یه آشنا کنارم نیست"‌ مخاطب براي ورود به دنياي آشفته داستان اماده مي شد. ترانه "كوچك جنگلي" نيز به جنبه هاي حماسي زندگي ميرزا كوچك خان جنگلي اشاره داشت. اما در بسيار از تيتراژهاي ديگر اين اتفاق نمي افتد. به عنوان مثال بارها ديده ايم كه يك سريال فضايي طنز داشته و خواننده تيتراژ ترانه اي عاشقانه خوانده است.

يكي از كارگردان ها خاطره شنيدني در اين رابطه تعريف مي كرد. او مي گفت: "وقتي يكي از سريال هايم پخش شد، چند خواننده تماس گرفتند و اعلام آمادگي كردند بدون دريافت هيچ دستمزدي براي تيتراژ سريال بخوانند." مسلما اگر تلويزيون سهم برنامه هاي "ترانه و موسيقي" را در جدول پخشش افزايش دهد، فرصت بيشتري براي هنرنمايي هنرمندان اين عرصه فراهم مي شود.