رحیم عبدالرحیمزاده:
نمایش"مسافران مرو" را در ارتباط با مخاطبش میتوان نمایشی موفق به حساب آورد چرا که موفق میشود در تغییر متناوب فضاها و بالاخص تغییر در فضاهای حسی و عاطفی تماشاگر را با خود همراه سازد، گاه او را در فضایی کاملاً کمیک و سرشار از خنده قرار دهد و گاه در فضایی تراژیک، و حس همدردی او را برانگیزد.اما سوالی عمده در این جا سر بر میآورد: آیا هر نمایشی را به صرف ارتباط موفقش با تماشاگر میتوان نمایش خوبی به شمار آورد؟
در جهان نمایش کم نیستند تعداد اجراهایی که هر روزه سیل انبوهی از مخاطبان را به سالنهای نمایش میکشانند اما این اجراها هیچ جایگاه معینی در تاریخ نمایش نداشتهاند بسیاری از اجراهای تئاتر برادوی در آمریکا را میتوان به عنوان مثال ذکر کرد و یا نمایشهای عامهپسند و بازاری در گوشه و کنار دنیا و از جمله ایران.
معکوس این قضیه نیز کاملاً صادق است، چه بسیار اجراهایی که با عدم استقبال تماشاگر و حتی برخورد بد و توهینآمیز آنها مواجه شدهاند اما اکنون آنها را جزء اجراهای جریان ساز تاریخ تئاتر میدانند همچون نخستین اجرای در انتظار گودوی بکت که توسط روژه بلن کارگردانی شد و یا حتی نمایشهایی که خود در پی تماشاگران فراوان و جذب آنان نبودند اما تا امروز نیز از آنها یاد میشود همچون همیشه شاهزاده گروتوفسکی.
پس هر چند تماشاگر و ارتباط با او یکی از مهمترین ارکان نمایش است اما نمیتوان آن را عامل قطعی و تعیین کننده موفقیت یک اجرا به شمار آورد چرا که آن وقت تاریخ تئاتری دگرگونه در پیش داشتیم با آن چه که امروز میبینیم.
هر چند نمایش"مسافران مرو" را نمیتوان در دسته نمایشهای عامهپسند و بازاری طبقهبندی کرد و ما نیز چنین قصدی نداریم اما میخواهیم در پس ارتباط موفق این اجرا با مخاطب به آسیبشناسی نکات و لایههای فنی و تکنیکی این اجرا بپردازیم که در نگاه نخست و در پس این ارتباط موفق پنهان میماند.
در نمایش"مسافران مرو" با یک چرخش و جابهجایی در میان شخصیتهای خیر و شر یا سیاه و سفید و به تعبیری بهتر سیاه و سبز روبهروییم. ابوسحاق که تا اواسط نمایش سیاه تصور میشد به یک باره شخصیت سبز نمایشنامه میشود و عجمان که تاکنون شخصیت سبز نمایشنامه بود به یکباره سیاه میشود. اما سوال این جاست که بستر این تغییر در کجای نمایش نهفته است؟ تغییر چنان یکباره و ناگهانی اتفاق میافتد که در عمل برای مخاطب غیر قابل باور است. اما نکته جالب این است که شخصیتهای داخل کاروانسرا که آن همه در ابتدا کنجکاو، لجوج و سرسخت بودند به راحتی و بدون هیچ پرسشی آن را میپذیرند و این در حالی است که قبلاً توطئه کشتن یا دستگیری او را میچیدند.
نمونه موفق تغییر در نمایش را میتوان در تغییر شخصیت کربلایی دید که بطئی، کند و قابل باور است اما چرخش نیروهای خیر و شر چنین به یک باره بسیار نامحتمل مینمایند و به تبع آن غیر قابل باور.
در این جا وارد دومین ضعف عمده این نمایش میشویم که در ارتباط با عامل نخست است و آن شخصیتپردازی است. هر چند شخصیتهای محوری نمایشنامه همچون کربلایی و نسیم ـ که ما به آنها نام لایه اول شخصیتهای نمایش را میدهیم ـ بسیار خوب و دقیق پرداخت شدهاند اما این اهتمام و دقت را از سوی نویسنده در پرداخت شخصیتهای فرعی نمیبینیم. در لایه دوم شخصیتهای نمایش، بیش از حد و در حد افراط بر روی عنصر لهجه و قومیت شخصیتها تاکید شده و انگار نویسنده آنها را فقط در حد یک کلیت قومی دیده و نشان داده است و نه به عنوان شخصیتهایی مستقل و متمایز و شاید هم هدف از این تاکید، بالا بردن چاشنی طنز نمایشنامه باشد.
در لایه سوم شخصیتها، ما با تعدادی افراد بیهویت روبهروییم که در عمل بود و نبود آنها بر صحنه هیچ مسئلهای را ایجاد نمیکند. آنها در نمایش حضوری کاملاً انفعالی دارند در حالی که نویسنده با برخوردی حداقل تیپیکال و کارگردان با برخوردی تصویرسازانه میتوانست استفادهای بهینه از این شخصیتها ببرد و از آنها در راستای اثر خود و خلق فضاهای متنوع بهره بجوید.
سومین نقطه ضعف عمده این اجرا را میتوان در شعارزدگی مفرط آن دانست. هر چند نمایش یک نمایشنامه مذهبی است و بیشترین تکیه را بر احساسات مخاطب دارد، اما شعارگرایی در فرایند تهییج احساسات تنها منجر به غلیان احساساتی سطحی میشود و نه احساساتی عمیق و ماندگار.
یکی دیگر از مشکلات اجرا را میتوان به طراحیهای حرکت کارگردانی نسبت داد، چنانکه بخش عمدهای از این طراحی ها به یک تکرار ناملموس میگراید.
در طول این اجرا و به کرات ما شاهد حضور ترکیب نیم دایره بر صحنه هستیم. هر کجا که اتفاقی میافتد و جمعیت داخل کاروانسرا بیرون میریزد بالافاصله ترکیبی نیم دایره بر صحنه شکل میگیرد. در حالی که کارگردان با حجم انبوه بازیگرانی که در اختیار دارد میتواند به راحتی به تصاویری زیبا و ترکیببندیهای بدیعی برسد.
هر چند نمایش"مسافران مرو" را میتوان اجرای موفقی در ارتباط با تماشاگر و بالاخص تماشاگر عام به شمار آورد اما به لحاظ فنی نمیتوان آن را اجرایی موفق و ماندگار قلمداد کرد و حتی میتوان گفت بخش عمدهای از این موفقیت مدیون خلاقیتهای فردی بازیگران و بازیهای خوب، محکم و روان بازیگران اصلی آن است.